مافیای آب: چه کسی تعیین میکند کدام منطقه ایران بیآب بماند؟
خشکسالی، مافیای آب، سدسازی و بیعدالتی آبی امنیت ملی ایران را در بحران مدیریت منابع آبی تهدید میکند.
فاجعه خشکسالی در ایران، ابعاد بحران ملی یافته و ریشه این وضعیت، فراتر از کمبود بارش، در سایه «مافیای آب» نهفته است؛ شبکهای پیچیده که با پروژههای میلیاردی، سدسازیهای بیضابطه و انتقالهای پرهزینه، سیاستهای آبی کشور را تحتالشعاع قرار داده است.
ماهیت "مافیای آب"
مافیای آب، مجموعهای از پیمانکاران، سیاستگذاران و ذینفعان اقتصادی است که در لایههای مختلف تصمیمگیری حضور یافته و تعیینکننده سرنوشت منابع آبی کشور هستند. این شبکه، اولویت ساخت سدها، تخصیص آب به دشتها و محرومیت برخی مناطق را تعیین میکند.
سودجویی در پشت پرده سدسازی
هر سد جدید، به معنای قراردادهای کلان، افزایش ارزش زمینهای کشاورزی و تثبیت قدرت سیاسی برای گروههایی است که آب را به عنوان ابزاری برای سلطه به کار میگیرند. در این میان، منطق علمی مدیریت آب جای خود را به منافع شخصی داده است. سدسازیهای بیرویه و بدون مطالعات زیستمحیطی کافی در دهههای گذشته، منجر به کاهش شدید منابع زیرزمینی شده است.
فرونشست زمین و پیامدهای زیستمحیطی
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۷۰ درصد دشتهای ایران دچار پدیده فرونشست زمین شدهاند که در مناطقی مانند ورامین و اصفهان به مرحله بحران رسیده است. همچنین، سیاست انتقال آب بینحوضهای، تعادل اکولوژیک را بر هم زده و منبعی برای سودهای کلان پیمانکاران خاص شده است.
بیعدالتی در تخصیص منابع آبی
بحران آب، ابعاد بیعدالتی را نیز به خود گرفته است. در حالی که کشاورزان مناطق شرق اصفهان و خوزستان با خشکی زمینهای خود دست و پنجه نرم میکنند، صنایع بزرگ فولاد، پتروشیمی و معادن در همان مناطق از سهمیههای ویژه آب بهرهمند هستند. این تضاد، حاصل فعالیت مافیایی است که اولویتها را نه بر اساس نیاز، بلکه بر اساس نفوذ تعیین میکند.
ساختار سیاسی مافیای آب
مافیای آب، صرفاً یک پدیده اقتصادی نیست، بلکه دارای ساختاری سیاسی نیز است. بسیاری از اعضای این شبکه در نهادهایی حضور دارند که وظیفه نظارت بر سیاستهای آبی را بر عهده دارند، که این امر منجر به یکی شدن ناظر و متخلف شده است. تلاش رسانهها و دانشگاهها برای روشنگری در این زمینه، با فشار، سانسور و بیتوجهی مواجه شده است.
تهدید امنیت ملی و ضرورت اقدام
خشکیدن دریاچه ارومیه، بحران خوزستان، بیآبی سیستان و بلوچستان و تهدید حیات پایتخت، از پیامدهای تکرار این چرخه معیوب است. ایران امروز بر لبه پرتگاه آبی ایستاده و در صورت ادامه این روند، مرگ زیستپذیری بخشهایی از کشور دور از ذهن نیست. مافیای آب تا جایی پیش میرود که منافعش تامین شود، حتی اگر به قیمت نابودی خاک، مردم و آینده باشد، مگر آنکه آگاهی عمومی و فشار اجتماعی، چرخه فساد را متوقف کند. آب، خط مقدم امنیت ملی است و مهار مافیای آب، برای جلوگیری از مرگ تدریجی وطن، واجبتر از هر زمان دیگری است. هوشیاری مجریان دلسوز، همراه با اقدام سریع دستگاههای اطلاعاتی و قضایی، امری حیاتی است.