یادداشت: بیسامانی مدیریت آب، بحران غیرقابل جبران آفرید
بحران آب ناشی از مدیریت ناکارآمد، سدسازی، خشکسالی و فرهنگ مصرف نادرست است.
ایران، کشوری با اقلیم خشک و نیمهخشک، همواره با چالش کمبود منابع آبی روبرو بوده است. نیاکان ما با بهرهگیری از دانش بومی و ابداعاتی چون قنات، مادی و آبانبار، مدیریت موثری از آب در پیش گرفته بودند. اما امروز، با جمعیتی بیش از ۸۵ میلیون نفر، سازگاری با این اقلیم نیازمند رویکردی نوین است که متأسفانه با چالشهای متعددی دست و پنجه نرم میکند.
مدیریت ناکارآمد و ساختار معیوب؛ بلای جان آب
یکی از مهمترین مشکلات در حوزه آب، فقدان تخصصگرایی در رأس هرم مدیریتی است. دهههاست که افراد غیرمتخصص و سیاسیون، جای متخصصان را در تصمیمگیریهای کلان آبی اشغال کردهاند. این مدیران، تحت تأثیر فشارهای سیاسی، گاه از سدسازی حمایت و گاه آن را نفی میکردند. درگیریهای میان وزارت نیرو و جهاد کشاورزی بر سر آمارهای مصرف آب، موجب خسارات ناشی از خشکسالی و سیل شده است. متأسفانه، رویکردی ریشهای به مدیریت مصرف و ارتقاء بهرهوری در تولید، توزیع و مصرف آب هیچگاه در دستور کار قرار نگرفته است. علاوه بر این، ساختار مدیریت آب کشور نیز ناکارآمد است؛ تعدد سازمانهای متولی همچون وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، صمت، کشور و سازمان حفاظت محیط زیست، بدون داشتن متولی مشخص، به ناکامی برنامهریزیها دامن زده و هر نهاد، مسئولیت را به گردن نهاد دیگر میاندازد.
ردپای نفوذ در پروژههای حیاتی آب
در کنار مدیران ناکارآمد، نباید از تأثیر نفوذ در تصمیمگیریهای کلان آبی غافل شد. سالهاست که اجرای پروژههای حیاتی با تأخیرهای غیرمنطقی مواجه بوده و پروژههایی با ماهیت سیاسی، جایگزین آنها شدهاند. به عنوان مثال، سامانه دوم انتقال آب از طالقان که با تلاش شبانهروزی در مدت کوتاه اجرا شد، باید دو دهه پیش عملیاتی میشد. همچنین، پروژه علاجبخشی سد لار، با وجود اهمیت حیاتی، به دلایل نامعلوم (احتمالاً نفوذ یا عدم اهلیت مدیران) از اولویت اجرا خارج شده و بهرهبرداری از آن میتوانست در شرایط خشکسالی امسال، تنش آبی تهران را کاهش دهد. طرح انتقال آب از دریای خزر به فلات مرکزی، که بیش از ۱۴ سال از مرحله مطالعه به اجرا نرسیده، نمونه بارز دیگری از تبعات این رویکرد است.
بینظمی فرهنگی در مصرف آب
اگرچه بروز ۶ سال خشکسالی پیاپی در نیم قرن اخیر بیسابقه است، اما بحران آب در ایران تنها مسئلهای اقلیمی نیست، بلکه ریشه در بینظمی فرهنگی در بخش مصرف دارد. مصرف آب در بخشهای خانگی، تجاری و اداری فاقد الگوی استاندارد و رعایت آن است. بیش از دوسوم مشترکان، در استفاده صحیح از آب کوتاهی میکنند؛ از باز گذاشتن بیدلیل شیر آب تا مصارف غیرضروری. میانگین مصرف روزانه هر ایرانی ۱۹۵ لیتر است، در حالی که الگوی مصرف ۱۳۰ لیتر تعیین شده. در بخش کشاورزی که بیش از ۸۰ درصد آب کشور را به خود اختصاص میدهد، راندمان مصرف تنها ۳۰ تا ۴۰ درصد است و ۶۰ تا ۷۰ درصد آب هدر میرود. در بخش صنعت نیز، به تازگی قوانینی برای اصلاح روند غیربهینه مصرف به اجرا درآمده است.
مسئولان درگیر تعارفات؛ فقدان قانونگذاری
فرهنگ مصرف آب، اگرچه از خانواده و جامعه ریشه میگیرد، اما در صورت بروز بیفرهنگی، نیازمند ابزار نظارتی و قانونی است. متأسفانه، بخش آب از این ابزار بیبهره است. مسئولان همچنان به جای قانونگذاری، به خواهش و تمنا برای کاهش مصرف روی آوردهاند، خصوصاً در شرایط بحران کمآبی تهران. در بخش کشاورزی نیز، الگوی کشت تعیین شده برای کشاورزان به دلیل فقدان ابزار قانونی لازم، اجرا نمیشود.
ضرورت خانهتکانی در مدیریت آب
بحران آب، مسئلهای حیاتی برای بقای کشور است و نیازمند اقدام عاجل همه ارکان جامعه است. باید از رویکردهای منفعلانه گذشته دست کشید و با اصلاحات اساسی، راه را برای سازگاری با کمآبی هموار کرد. ضروری است:
- مدیران آب کشور در تمامی سطوح، غربالگری شده و متخصصان جایگزین سیاسیون شوند.
- نقشههای راه آب کشور، حاصل سالها مطالعه متخصصان، به عنوان اسناد بالادستی الزامآور اجرا گردند.
- پروژههای حیاتی به اولویت اجرا بازگردند.
- تعارفات کنار گذاشته شده و قانونگذاری درست و اطلاعرسانی صادقانه جایگزین آن شود.
- ساختار مدیریت آب کشور بازنگری شده و متولی مشخصی تعیین گردد. در حال حاضر، وزارت نیرو تنها مکلف به تأمین آب به هر قیمتی است، نه سیاستگذار و متولی بخش آب کشور.
با اصلاح روند مصرف آب در تمامی بخشها، میتوانیم زندگی را با خشکسالیها سازگار سازیم.