آژیر قرمز برای سفره مردم/شوک تورم ۱۰۰ درصدی به بازار ایران
بازار ایران در شوک مطلق فرو رفته است. در حالی که آمارهای رسمی تلاش میکنند روایتی کنترلشده از اقتصاد ارائه دهند، واقعیت کف خیابان، داستان فروپاشی قدرت خرید و جهشهای قیمتی ۶۰ تا ۱۰۰ درصدی را فریاد میزند. قیمتها تقریباً دو برابر شده، شکاف طبقاتی به عمیقترین حد خود رسیده و مهمتر از همه، اعتماد عمومی به سیاستهای اقتصادی دولت چهاردهم به سرعت در حال تبخیر شدن است. این بحران، دیگر یک مسئله صرفاً اقتصادی نیست؛ بلکه یک بحران مدیریتی و ارتباطی است.
یکی از خطرناکترین تحلیلها، گره زدن تمام گرانیها به نرخ ارز است. در حالی که نرخ ارز در نیمه اول سال رشدی حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد را تجربه کرده، چگونه میتوان جهش ۶۶ درصدی قیمت کارخانهای خودرو، دو برابر شدن نرخ نان و غلات و رسیدن قیمت مرغ به مرز ۱۶۰ هزار تومان را توجیه کرد؟
پاسخ در داخل اقتصاد نهفته است. گزارش رسمی بانک مرکزی از رشد نقدینگی بیش از ۳۲ درصدی خبر میدهد؛ هیولایی که هر سیاست مهار تورمی را میبلعد. این در حالی است که تأخیر در تخصیص ارز و رسوب مواد اولیه در گمرکات، عملاً شریان تولید را تنگ کرده و تولیدکنندگان را مجبور به افزایش قیمت برای بقا نموده است. مقصر دانستن دلار، تنها یک آدرس غلط برای پنهان کردن ضعفهای ساختاری در سیاستهای پولی و مالی کشور است.
زنگ خطر امنیت غذایی: دومینوی ناهماهنگی دولت
ضعف در تنظیم بازار و ناهماهنگی میان نهادهای دولتی، بحران را تشدید کرده است. توقف بیدلیل ثبت سفارش خودرو و تمرکز رویایی بر واردات خودروهای برقی بدون هیچگونه زیرساخت، بازار خودرو را ملتهب کرده است. اما فاجعه بزرگتر در بخش کشاورزی در حال وقوع است.
بیثباتی در تأمین نهادههای دامی و افزایش لجامگسیخته قیمت خوراک دام، دامداران را به نقطهای رسانده که به کشتار دامهای مولد روی آوردهاند. این یک زنگ خطر جدی برای امنیت غذایی کشور در ماههای آینده است. نتیجه این سیاستها، رسیدن تورم روستایی به بیش از ۵۳ درصد و تورم مواد خوراکی به بالای ۶۰ درصد بوده که مستقیماً دهکهای ضعیف جامعه را هدف قرار داده است.
جنگ روانی؛ وقتی دولت سکوت میکند، دشمن روایت میسازد
در کنار ناکارآمدی اقتصادی، دولت در جنگ روایتها نیز شکست خورده است. فقدان شفافیت، نبود گفتگوی صادقانه با مردم و ارائه آمارهای متناقض، یک خلأ ارتباطی مرگبار ایجاد کرده است. این دقیقاً همان فضایی است که رسانههای معاند با هوشمندی از آن بهرهبرداری میکنند.
آنها با استفاده از تکنیکهای عملیات روانی، دادههای گزینشی را برجسته کرده، روایتهای احساسی از سختی معیشت مردم میسازند و هر نوسان قیمتی را نشانهای از فروپاشی قریبالوقوع نظام جلوه میدهند. در این میان، حتی سیاستهای حمایتی دولت مانند پرداخت یارانهها نیز به دلیل ضعف شدید در اطلاعرسانی، به جای آنکه نشانه حمایت باشد، به عنوان نماد سوءمدیریت مالی بازنمایی میشود.
بحران اعتماد، خطرناکتر از بحران تورم
بحران کنونی قیمتها، محصول یک طوفان کامل است: ضعف در تصمیمگیریهای کلان، ناهماهنگی نهادی و یک خلأ ارتباطی عمیق با جامعه. تا زمانی که دولت یک راهبرد شفاف برای اقناع افکار عمومی و بازسازی اعتماد ارائه ندهد، حتی بهترین سیاستهای اقتصادی نیز در میدان جنگ روانی شکست خواهند خورد. مهار تورم در نمودارها کافی نیست؛ امروز چالش اصلی، بازگرداندن اعتماد به سفرهها و اذهان مردم است.