اختصاصی سرانه؛
تجارت آب در پایتخت تشنه
در میان تصاویر روزافزون از تَرَکهای عمیق کف سدها و هشدارهای پیاپی درباره «ورشکستگی آبی» پایتخت، واقعیتی موازی و سورئال در جریان است؛ واقعیتی که در آن، آب نه تنها کمیاب نیست، بلکه کالایی لوکس برای تفریحی چند ساعته با قیمتهای نجومی است.
در حالی که شهروندان برای مدیریت مصرف چند لیتر آب تحت فشارند، جزایر آبی مجلل تهران با بلیتهایی که از ۳۹۰ هزار تومان شروع شده و تا بیش از ۸۰۰ هزار تومان میرسد، همچنان میزبان مشتریان خود هستند و هزاران متر مکعب آب تصفیهشده شهری را به چرخه تجارتی پرسود وارد میکنند.
این ماجرا زمانی به اوج تلخی خود میرسد که به یاد آوریم در تابستان و در شرایطی که بحران آب به وخامت فعلی نبود، مسئولان با یک اقدام مقطعی، فعالیت استخرها را برای مدتی محدود متوقف کردند. این تصمیم، هرچند کوتاهمدت، حداقل نشانهای از درک شرایط بحرانی بود. اما اکنون این سوال بزرگ مطرح میشود: چه منطقی پشت این مدیریت دوگانه وجود دارد؟ چرا در مردادماه که وضعیت ذخایر آبی به مراتب بهتر بود، تصمیم به تعطیلی گرفته شد، اما امروز که به گواه آمار رسمی، در عمق یک بحران بیسابقه قرار داریم و تنها چند قدم تا جیرهبندی گسترده فاصله داریم، این مراکز همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند؟
بلیتهای نجومی برای آبتنی
نگاهی به قیمتها، ابعاد این تجارت آب را روشنتر میکند. یک مجموعه تفریحی-آبی در غرب تهران، بلیت ورودی خود را حدود ۴۰۰ هزار تومان میفروشد. در شمال شهر، برای استفاده از یک استخر چهارفصل روباز باید نزدیک به ۴۵۰ هزار تومان پرداخت کرد و در مجموعهای دیگر، این رقم به ۵۲۰ هزار تومان میرسد. اوج این بازار لوکس، استخری در منطقه فرمانیه است که برای چند ساعت آبتنی، مبلغی بیش از ۷۳۰ هزار تومان از مشتریان خود دریافت میکند. این ارقام نجومی، سود سرشار حاصل از فروش «آب» را در دورانی که همین آب به گرانبهاترین دارایی شهر تبدیل شده، به نمایش میگذارد.
اما انتقادها فراتر از قیمت است. در شرایطی که هزینه تصفیه و انتقال هر متر مکعب آب سرسامآور است، شائبهای جدی در میان کارشناسان و حتی شهروندان شکل گرفته است: آیا این استخرها واقعاً طبق استانداردهای بهداشتی و در بازههای زمانی مشخص، حجم عظیم آب خود را تعویض میکنند؟ یا به دلیل هزینههای سنگین و کمیابی آب، به استفاده بیش از حد از مواد شیمیایی و کلر برای سرپوش گذاشتن بر عدم تعویض آب روی آوردهاند؟ سکوت نهادهای ناظر در برابر این پرسش حیاتی که مستقیماً با سلامت شهروندان گره خورده، این ابهام را پررنگتر میکند.
سخن پایانی
به نظر میرسد زنگ خطر بحران آب، تا زمانی که به پشت درهای این تجارتهای پرسود نرسد، توسط هیچکس جدی گرفته نمیشود. این استخرهای فعال، نماد یک سیاستگذاری شکستخورده هستند؛ جایی که منطق اقتصادی یک کسبوکار خصوصی، بر امنیت آبی میلیونها نفر ارجحیت پیدا میکند و دولت نیز در این میان، نظارهگری منفعل به نظر میرسد که ترجیح میدهد به جای اقدامات پیشگیرانه و قاطع، منتظر رسیدن به نقطه بیبازگشت بماند. این جزایر آبی، دیگر تنها یک مرکز تفریحی نیستند آنها به بنای یادبودی از بیتفاوتی در برابر بحرانی تبدیل شدهاند که هر لحظه نزدیکتر میشود.