توافق سهجانبه ایران، روسیه و آذربایجان برای ایجاد سامانه مشترک گمرکی
در یک چرخش استراتژیک که میتواند نقشه تجارت اوراسیا را برای همیشه تغییر دهد، پروژه بلندپروازانه کریدور شمال-جنوب از فاز مذاکرات زیرساختی وارد فاز عملیاتی و هوشمند شد.

توافق سه جانبه ایران، روسیه و آذربایجان برای ایجاد یک “سامانه مشترک گمرکی”، فراتر از یک تفاهم اداری، به منزله سیمانکاری یک اتحاد ژئواکونومیک و پیامی روشن به جهان است: یک بلوک ترانزیتی جدید و قدرتمند در حال شکلگیری است که شاهراههای سنتی تجارت جهانی را به چالش میکش
“روح هوشمند” در کالبد کریدور
کلید درک اهمیت این توافق در اظهارات وزیر راه و شهرسازی نهفته است: “بسیاری از اتفاقات در حوزه ترانزیت صرفا به زیرساخت… ارتباط ندارد و فرآیندها… در تسهیل و تسریع اثرگذار است.” این جمله، عصاره لجستیک مدرن است. در قرن بیست و یکم، داشتن ریل و جاده (جسم کریدور) به تنهایی مزیت رقابتی ایجاد نمیکند؛ این “سرعت و هوشمندی فرآیندهای گمرکی” (روح کریدور) است که یک مسیر را به شاهراهی جذاب برای تجارت جهانی تبدیل میکند.
ایجاد سامانه مشترک گمرکی که اطلاعات آن به صورت دیجیتال میان سه کشور به اشتراک گذاشته میشود، دقیقاً همان “روح هوشمند” است. این سیستم قرار است بوروکراسی کند و دیوارهای گمرکی که بزرگترین مانع بر سر راه ترانزیت سریع بودند را از میان بردارد. تکمیل خط آهن رشت-آستارا یک گام حیاتی بود، اما این اتحاد گمرکی، گامی است که کریدور شمال-جنوب را از یک پروژه زیرساختی به یک اکوسیستم تجاری زنده و پویا تبدیل میکند.
رمزگشایی از اهداف سهگانه اتحاد گمرکی
این توافق استراتژیک، سه هدف کلان را دنبال میکند:
-
ایجاد کانال سبز تجاری و دور زدن تحریمها: یک سامانه دیجیتال و یکپارچه میان سه کشور، عملاً یک “کانال سبز” برای تجارت ایجاد میکند که نظارت و کنترل نهادهای مالی غربی بر آن به حداقل میرسد. این یک زیرساخت حیاتی برای شکلگیری یک اکوسیستم تجاری-مالی مستقل است که به ایران و روسیه امکان میدهد تجارت خود را به دور از فشارهای تحریمی گسترش دهند.
-
هدفگیری مستقیم کانال سوئز: کریدور شمال-جنوب به طور بالقوه میتواند زمان حمل کالا از هند به اروپای شمالی را از حدود ۴۰ روز (از طریق کانال سوئز) به کمتر از ۲۰ روز کاهش دهد. مانع اصلی تاکنون، توقفهای طولانی در مرزهای گمرکی بود. با حذف این مانع از طریق سامانه مشترک، این کریدور به یک رقیب جدی، سریعتر و ارزانتر برای مسیرهای سنتی تبدیل میشود و به طور مستقیم هژمونی کانال سوئز را هدف میگیرد.
-
تثبیت اتحاد ژئوپلیتیکی: این توافق، منافع اقتصادی بلندمدت تهران، مسکو و باکو را به یکدیگر گره میزند. وقتی تجارت، انرژی و ترانزیت سه کشور در هم تنیده شود، یک بلوک سیاسی-اقتصادی قدرتمند شکل میگیرد که وزن قابل توجهی در معادلات منطقهای و جهانی خواهد داشت. اشاره به تفاهم در خصوص “کریدورهای انرژی” نشان میدهد که این اتحاد بسیار عمیقتر از صرفاً حمل کالا است.
هدف اولیه “۱۵ میلیون تن بار” تنها نقطه شروع یک چشمانداز بسیار بزرگتر است. توافق بر سر سامانه مشترک گمرکی، مهمترین گام عملی برای تحقق رویای کریدور شمال-جنوب در دو دهه گذشته است. این حرکت نشان میدهد که اراده سیاسی لازم برای تبدیل این پروژه از “نقشه” به “واقعیت” شکل گرفته و بازیگران اصلی مصمم هستند تا نظم حاکم بر تجارت جهانی را به چالش بکشند. این یک حرکت بزرگ در شطرنج ژئواکونومیک است که غرب دیگر نمیتواند آن را نادیده بگیرد.