گاز؛ سوخت ارزان یا فاجعه ملی؟
قطع گاز صنایع پتروشیمی به دلیل ناترازی، به ارزش افزوده و صادرات ایران ضربه زده و اقتصاد کشور را تهدید میکند.
اولویتدهی مطلق به مصرف خانگی گاز در فصول سرد سال، هر ساله بخش قابل توجهی از ظرفیت تولید، صادرات و ارزآوری صنایع پتروشیمی کشور را قربانی میکند و با وجود پتانسیل بالای گاز طبیعی برای خلق ارزش افزوده، زیانهای عمیقی را بر اقتصاد ملی تحمیل میکند.
گاز طبیعی: موتور محرک توسعه صنعتی یا حامل انرژی مستقیم؟
گاز طبیعی در اقتصاد ایران فراتر از یک حامل انرژی ساده، میتواند ستون فقرات توسعه صنعتی و محور خلق ارزش افزوده پایدار باشد. در بسیاری از کشورهای دارای مزیت انرژی، گاز نه برای مصرف مستقیم، بلکه بهعنوان خوراک صنایع مولد مورد استفاده قرار میگیرد؛ صنایعی که با تبدیل گاز خام به محصولات پتروشیمی، زنجیرهای از ارزش افزوده، اشتغال، صادرات و ارزآوری پایدار را ایجاد میکنند. با این حال، در ایران الگوی مصرف گاز بهگونهای شکل گرفته است که بخش عمدهای از این ثروت خدادادی در فصول سرد سال به مصرف خانگی اختصاص مییابد و نتیجه آن، اعمال محدودیت یا قطع گاز صنایع پتروشیمی و تحمیل زیانهای عمیق و چندلایه به اقتصاد کشور است.
تقابل مصرف و تولید: چرا پتروشیمیها در زمستان متوقف میشوند؟
مسئله اصلی در این میان، تقابل میان «مصرف» و «تولید» است. گاز در بخش خانگی، اگرچه نقشی حیاتی در رفاه و امنیت اجتماعی ایفا میکند، اما از منظر اقتصادی فاقد ارزش افزوده مستقیم است. در مقابل، همین گاز در صورت تخصیص به صنایع پتروشیمی، میتواند چندین برابر ارزش اولیه خود، درآمد ارزی و سود اقتصادی ایجاد کند. چالش از آنجا ناشی میشود که در اوج مصرف زمستانی، کفه ترازو به نفع مصرف میچرخد و تولید، اولین قربانی این انتخاب میشود.
با رسیدن فصل سرما و افزایش شدید مصرف خانگی، سیاستگذار برای جلوگیری از نارضایتی عمومی و حفظ امنیت انرژی، ناگزیر به اعمال محدودیت در مصرف گاز صنایع میشود. در این میان، واحدهای پتروشیمی، بهویژه تولیدکنندگان متانول و اوره، بیش از سایر صنایع تحت فشار قرار میگیرند. گازی که در این دوره از این واحدها قطع میشود، عمدتاً گاز متان است که هم بهعنوان خوراک و هم بهعنوان سوخت، کاربرد حیاتی در این صنعت دارد. این بدان معناست که با قطع گاز، نهتنها خوراک تولید از دست میرود، بلکه امکان تأمین انرژی برای تداوم فعالیت واحدها نیز وجود ندارد. در نتیجه، بسیاری از پتروشیمیها ناچار به کاهش شدید ظرفیت یا توقف کامل تولید میشوند که این توقف، صرفاً یک وقفه کوتاهمدت نیست؛ بلکه هزینههای جانبی متعددی از جمله افت راندمان، آسیب به تجهیزات، افزایش هزینه راهاندازی مجدد و از دست رفتن تعهدات صادراتی را نیز بههمراه دارد.
هزینههای واقعی قطع گاز: فراتر از آمارهای حسابداری
برآوردها نشان میدهد سود سالانه شرکتهای متانولی بورسی میتواند به حدود ۹ همت و سود شرکتهای اورهای بورسی به حدود ۶۸ همت برسد. به این ترتیب، مجموع سود این دو گروه صنعتی در بازار سرمایه ایران به حدود ۷۷ همت بالغ میشود که با احتساب نرخ ارز نیمایی، معادل تقریبی یک میلیارد دلار در سال است. این عدد، تنها بخش قابل مشاهده ماجرا و محدود به شرکتهای بورسی است.
اگر اثر قطعی گاز بهصورت ماهانه بررسی شود، تصویر نگرانکنندهتری نمایان میشود. هر ماه محدودیت یا قطع گاز، بهطور متوسط باعث کاهش حدود ۸ درصدی تولید در صنایع متانولی و اورهای بورسی میشود. این کاهش تولید، معادل بیش از ۶.۲ همت عدمالنفع در هر ماه است که در مقیاس ارزی، حدود ۸۰ میلیون دلار برآورد میشود. این محاسبه، شامل واحدهای خارج از بورس نیست؛ واحدهایی که بخش قابل توجهی از ظرفیت پتروشیمی کشور را در اختیار دارند و زیان آنها در آمارهای رسمی کمتر منعکس میشود. به بیان دیگر، در هر ماه زمستان، بخشی از درآمد ارزی کشور عملاً از بین میرود؛ درآمدی که میتوانست با تداوم تولید، به صادرات، واردات کالاهای اساسی، کنترل بازار ارز و کاهش فشار تورمی کمک کند.
پیامدهای دومینویی بر تراز تجاری و نرخ ارز
پیامدهای قطع گاز پتروشیمیها به سود و زیان بنگاهها محدود نمیشود. پتروشیمیها یکی از ستونهای اصلی صادرات غیرنفتی کشور بهشمار میروند و نقش پررنگی در تراز تجاری دارند. در شرایطی که تراز تجاری کشور در نیمه نخست سال با کسری حدود ۲.۴ میلیارد دلاری مواجه بوده، کاهش ماهانه ۸۰ میلیون دلاری صادرات پتروشیمی، بهتنهایی قادر است بخشی معنادار از این کسری را تشدید کند.
محاسبات نشان میدهد اگر این کاهش تولید در تراز تجاری لحاظ شود، حدود ۳.۳ درصد از کسری تراز تجاری قابل جبران بود. علاوه بر این، اثر وزنی آن بر کل صادرات کشور نیز حدود ۲ درصد برآورد میشود. هرچند این ارقام در نگاه اول بزرگ به نظر نمیرسند، اما در بازاری که بهشدت تحت تأثیر انتظارات و عرضه ارز است، همین کاهش میتواند به افزایش نرخ ارز و تشدید نوسانات بازار منجر شود. کاهش عرضه ارز صادراتی، فشار را به بازار آزاد منتقل میکند و در نهایت به رشد تورم، افزایش هزینه تولید و کاهش قدرت خرید خانوارها میانجامد. از این منظر، قطع گاز پتروشیمیها، اثری غیرمستقیم اما ملموس بر زندگی روزمره مردم دارد.
ریشه ناترازی گاز: بحران مدیریت و کمبود سرمایهگذاری
ناترازی گاز در ایران، پدیدهای مقطعی یا ناشی از یک زمستان سرد نیست. این ناترازی، حاصل سالها کمبود سرمایهگذاری، فرسودگی زیرساختها و مدیریت نامتوازن تولید و مصرف است. در حالی که ایران از بزرگترین دارندگان ذخایر گازی جهان است، بسیاری از چاهها عمر بالایی دارند و با افت فشار طبیعی مواجه شدهاند. همزمان، تجهیزات قدیمی و فناوریهای ناکارآمد در واحدهای بهرهبرداری و پالایش، بازدهی تولید را کاهش داده است. از سوی دیگر، رشد افسارگسیخته مصرف خانگی، بدون اصلاح الگوی مصرف و بدون استفاده گسترده از ابزارهای قیمتی یا بهینهسازی، فشار مضاعفی بر شبکه گاز وارد کرده است. در چنین شرایطی، با اولین موج سرمای شدید، ناترازی خود را بهصورت قطع گسترده گاز صنایع نشان میدهد.
پتروشیمی: قربانی همیشگی یک انتخاب نادرست
در مواجهه با ناترازی گاز، سیاست غالب، همواره اولویتدهی کامل به بخش خانگی بوده است. این انتخاب، اگرچه از منظر اجتماعی قابل دفاع است، اما بهدلیل نبود راهحلهای مکمل در بخش تولید و مدیریت مصرف، عملاً صنایع پتروشیمی را به سپر بلای ناترازی گاز تبدیل کرده است. این وضعیت در حالی رخ میدهد که ظرفیت تولید متانول کشور حدود ۱۰ تا ۱۱ میلیون تن در سال است، در حالی که مصرف داخلی تنها حدود یک میلیون تن برآورد میشود و مابقی صادر میشود. در مورد اوره نیز، از حدود ۸ میلیون تن تولید سالانه، بیش از ۵.۵ تا ۶ میلیون تن به بازارهای صادراتی اختصاص دارد. قطع گاز در فصل زمستان، یعنی توقف تولید دقیقاً در نقطهای که باید ارزآوری حداکثری اتفاق بیفتد.
از بحران صنعتی تا معضلی ملی: لزوم بازنگری در سیاستها
محدودیت گاز پتروشیمیها دیگر صرفاً یک چالش صنعتی نیست؛ این مسئله به موضوعی ملی تبدیل شده است. کاهش تولید پتروشیمیها، به افت صادرات، کاهش درآمد ارزی، افزایش فشار بر بازار ارز و تشدید تورم منجر میشود. در نهایت، اثر این زنجیره به سفره خانوارها میرسد. اگر مدیریت بهینهای در تولید گاز، سرمایهگذاری در توسعه میادین، افزایش بهرهوری زیرساختها و اصلاح الگوی مصرف انجام نشود، هر سال با شروع زمستان، سناریوی تکراری قطع گاز صنایع و زیان اقتصادی تکرار خواهد شد. انتخاب میان مصرف مستقیم و خلق ارزش افزوده، انتخابی سرنوشتساز برای اقتصاد ایران است؛ انتخابی که میتواند گاز را به موتور توسعه بدل کند یا تنها از آن در بخش گرما و هدر رفت سرمایه ملی استفاده شود.