راز مبارزه پنهان با تورم: گاز، ستون فقرات گرانی را در هم شکست
ناترازی انرژی و کمبود سرمایهگذاری، با قطع گاز صنایع، تورم در اقتصاد ایران را تشدید میکند.
قطع گاز صنایع در اقتصاد ایران نه تنها یک تصمیم فنی، بلکه آغازگر زنجیرهای از افزایش بیصدای قیمتها و انتقال تورم از دل کارخانهها به سفره مردم است. گاز طبیعی در ایران فراتر از یک منبع انرژی، پیشران اصلی تولید و یکی از متغیرهای پنهان اما تعیینکننده نرخ تورم محسوب میشود.
گاز طبیعی؛ پیشران اصلی تولید و متغیر پنهان تورم
هرگونه اختلال در تولید یا توزیع گاز، پیش از آنکه در جداول آماری رسمی نمایان شود، خود را در افزایش هزینه تولید بنگاهها و بهای نهایی کالاها نشان میدهد. تجربه سالهای اخیر حاکی از آن است که هر بار صنایع با محدودیت یا قطع گاز مواجه شدهاند، چند ماه بعد موجی از افزایش قیمت کالاهای اساسی، مصالح ساختمانی و محصولات مصرفی شکل گرفته است. این فاصله زمانی، منشأ اصلی تورم را پنهان نگه داشته و نگاهها را بهاشتباه صرفاً به سیاستهای پولی یا انتظارات تورمی معطوف کرده، در حالی که ریشه ماجرا در ناترازی انرژی و بیثباتی تولید گاز نهفته است.
پیامدهای تورمی توقف تولید صنعتی
گاز ارزان و در دسترس، مزیت رقابتی بسیاری از صنایع ایران به شمار میرود. این مزیت تنها زمانی کارکرد دارد که پایدار باشد. هنگامی که سیاستگذار در مواجهه با اوج مصرف خانگی، سادهترین مسیر، یعنی محدود کردن گاز صنایع را انتخاب میکند، عملاً این مزیت را به تهدید تبدیل میکند. صنعتی که نتواند روی دسترسی مداوم به انرژی حساب کند، ناچار است هزینه ریسک را در قیمت تمامشده لحاظ کرده یا تولید خود را کاهش دهد. هر دو انتخاب، پیامد تورمی دارد و به تضعیف بخش مولد اقتصاد منجر میشود.
قطع یا محدودیت گاز صنایع، که اغلب با توجیه اولویت مصرف خانگی و موقتی بودن اقدام انجام میشود، با منطق تولید صنعتی سازگار نیست. بسیاری از واحدهای تولیدی، بهویژه در صنایع انرژیبر، با فرآیندهای پیوسته کار میکنند و توقف ناگهانی، خسارتهایی فراتر از چند روز تعطیلی به آنها تحمیل میکند. هزینه راهاندازی مجدد، افت کیفیت محصول و از دست رفتن بازار، بخشی از تبعاتی است که در آمار رسمی دیده نمیشود، اما در قیمت نهایی کالاها منعکس میگردد.
تورم ناشی از قطع گاز، از جنس تورم فشار هزینه است که برخلاف تورم تقاضامحور، با کاهش تقاضا مهار نمیشود و حتی در شرایط رکود نیز میتواند ادامه یابد. این تورم اغلب بهصورت تدریجی و زنجیرهای بروز میکند؛ ابتدا یک محصول صنعتی گران شده، سپس صنایع پاییندستی تحت فشار قرار میگیرند و در نهایت کالاهای مصرفی افزایش قیمت را تجربه میکنند. این روند، تورمی خاموش اما فراگیر ایجاد میکند که مهار آن نیازمند زمان و هزینه بالاست.
شوک انرژی و گستره تأثیر آن بر صنایع کلیدی
صنعت سیمان یکی از شفافترین نمونههای تأثیر شوک انرژی بر قیمتهاست. کورههای سیمان به گاز وابسته بوده و قطع آن، تولید را بهسرعت کاهش میدهد. کاهش تولید سیمان، با ایجاد کمبود در بازار، قیمتها را بالا میبرد و مستقیماً هزینه ساخت مسکن و پروژههای زیرساختی را افزایش داده و به تورم در بخش مسکن دامن میزند.
در صنعت فولاد، که نهاده اصلی بسیاری از صنایع است، شوک انرژی اثر عمیقتری دارد و افزایش قیمت آن، بهسرعت به سایر بخشها منتقل میشود. محدودیت گاز در واحدهای فولادی، علاوه بر کاهش تولید، تعهدات صادراتی را نیز با مشکل مواجه کرده و کاهش ارزآوری و افزایش قیمت داخلی، فشار مضاعفی بر اقتصاد وارد میسازد. بیثباتی انرژی، سرمایهگذاری در این صنعت را پرریسک و افق تولید را کوتاهمدت کرده است.
پتروشیمیها نیز از شوک انرژی مصون نیستند؛ گاز در این صنعت هم بهعنوان خوراک و هم سوخت نقش دارد. کاهش تولید پتروشیمی، به معنای کمبود مواد اولیه برای صنایع پاییندستی مانند پلاستیک، الیاف مصنوعی و مواد شوینده است. افزایش قیمت در این بخشها، مستقیماً به سبد مصرفی خانوار منتقل میشود و تورم را ملموستر میکند.
حتی صنایع غذایی نیز به انرژی وابستهاند. فرآوری، پخت، نگهداری در سردخانه، حملونقل و بستهبندی، همگی به گاز و انرژی نیازمندند. شوک انرژی در این بخش، به افزایش قیمت مواد غذایی منجر میشود؛ افزایشی که اثر اجتماعی بالایی دارد و بیشترین فشار را بر دهکهای کمدرآمد وارد میکند.
سرمایهگذاری در فشارافزایی گاز؛ راهکاری برای مهار تورم
در چنین شرایطی، فشارافزایی گاز صرفاً یک پروژه فنی نیست، بلکه ابزاری اقتصادی برای مهار تورم غیرمستقیم است. میادین گازی ایران، بهویژه پارس جنوبی، برای حفظ سطح تولید نیازمند سرمایهگذاری مستمر در فشارافزایی هستند. بدون این سرمایهگذاری، افت طبیعی تولید اجتنابناپذیر بوده و ناترازی گاز تشدید میشود.
کارشناسان انرژی تأکید میکنند که هر واحد سرمایهگذاری در فشارافزایی، از چندین برابر هزینه تورمی در آینده جلوگیری میکند. تولید پایدار گاز، به صنایع اطمینان میدهد که میتوانند با ظرفیت کامل و برنامهریزی بلندمدت فعالیت کنند. این اطمینان، هزینه ریسک را کاهش داده و به تثبیت قیمتها کمک میکند. از این منظر، سیاست انرژی بخشی جداییناپذیر از سیاست ضدتورمی است.
نادیده گرفتن این واقعیت، به معنای انتقال بحران به آینده است. وقتی امروز برای حفظ تولید گاز هزینه نمیشود، فردا اقتصاد با شوکهای شدیدتری مواجه خواهد شد که مهار آنها نیازمند سیاستهای انقباضی سختتر و تحمل هزینه اجتماعی بالاتری است. فشارافزایی گاز نوعی پیشگیری اقتصادی است؛ اقدامی که اثر آن شاید بلافاصله دیده نشود، اما در ثبات بلندمدت قیمتها نقش کلیدی دارد.
هزینه نکردن امروز، تاوان تورمی فردا
تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که هر بار سرمایهگذاری در زیرساخت انرژی به تعویق افتاده، اقتصاد هزینه آن را با تورم پرداخته است. قطع گاز صنایع، سادهترین اما پرهزینهترین راهحل برای مدیریت ناترازی انرژی بوده که نهتنها تولید را تضعیف کرده، بلکه اعتماد فعالان اقتصادی را نیز خدشهدار ساخته است. صنعتی که هر زمستان نگران قطع انرژی است، نمیتواند برنامه توسعهای بلندمدت داشته باشد.
انتخاب پیشروی اقتصاد ایران روشن است: یا با سرمایهگذاری هدفمند در تولید و فشارافزایی گاز، ثبات انرژی و بهتبع آن ثبات قیمتی ایجاد میشود، یا با تداوم سیاستهای کوتاهمدت، چرخه قطع گاز، کاهش تولید و افزایش قیمتها تکرار خواهد شد. ثبات تولید گاز، خط مقدم نبردی خاموش با تورم است؛ نبردی که نتیجه آن، نه در گزارشهای فنی، بلکه در معیشت روزمره مردم تعیین میشود.