از کیروش تا قلعهنویی
برنده شدن یا بازنده نبودن! مسئله اینست. امروز که فوتبال در سراسر جهان رو به پیشرفت است، ایده "برنده شدن" بخشی از ساختار استاندارد آن است.
برنده شدن یا بازنده نبودن! مسئله اینست. امروز که فوتبال در سراسر جهان رو به پیشرفت است، ایده "برنده شدن" بخشی از ساختار استاندارد آن است.
روز گذشته کیسوکه هوندا ستاره سابق تیم ملی ژاپن گفت: " ژاپن میتواند قهرمان جام جهانی ۲۰۲۶ شود." حرفی که شنیدنش کسی را شگفتزده نمیکند. پیشرفت ژاپن در ادوار گذشته جام جهانی به قدری ملموس است که حتی اگر آنها را در فینال جام جهانی ببینیم متعجب نخواهیم شد.
چند روز قبل تیم ملی آلمان در یک بازی جذاب اسلواکی را ۶-۰ شکست داد در حالی که بازی رفت را ۲-۰ اسلواکی برده بود. آنچه به عنوان یک اصل خدشهناپذیر در بازیهای فوتبال ردههای ملی و باشگاهی شاهدیم حاکی است که امروز ایده "برنده خواهی" حاکم است. دیگر تیمی را نمیتوان شبیه به یونان سال ۲۰۰۰ پیدا کرد و سرنوشت مربیانی مثل مورینیو که از طریق ایده "بازنده نبودن" به افتخار میرسیدند در مارکت فوتبال کاملا مشخص است.

تیم ملی ایران در دوران امیر قلعهنویی مانند ۱۰ سال حضور کارلوس کیروش با تکیه و اصرار بر ایده "بازنده نبودن" زندگی کرده است و نتیجهاش دورانی بدون افتخار است. نمایش تیم ملی ایران برابر ازبکستان، کیپورد و قبل از آن مقابل روسیه و تانزانیا نتوانسته حتی برای سرسختترین هواداران تیم جذابیت و علاقمندی ایجاد کند. شرایط اکنون به جایی رسیده که همه انتظار یک تغییر اساسی هستند. جالبتر اینکه این تفکر شاید اگر نگوییم بهترین نسل اما یکی از بهترین نسلهای فوتبال را با استفاده حداقلی از ظرفیت و استعداد آنها به خط پایان رسید.
این تفکر بازدارنده که بازنده نبودن به هر قیمتی را به عنوان یک اصل در نظر میگیرد شخصیت و هویت تیم را از یک تیم برنده خواه و قهرمان به تیمی که سطح خودش را در اندازه تک مبارزات میداند تقلیل داده است. کارلوس کیروش در طول ده سال حضورش اعتماد به نفس تاریخی فوتبال ایران را نابود کرد. او به کلیت فوتبال ایران القا کرد که تواناییشان محدود و بسیار پایینتر از رقیبان است و با این ذهنیت تیمی را ساخت که برای نباختن به زمین میرفت و با تمام وجود میجنگید. کیروش اما در دو جام ملتها چیزی جز فاجعه برای تیمی که سه دوره متوالی قهرمان شده، بههمراه نیاورد.

در دوران حضور اسکوچیچ ایده ساختاری تیم ملی به سوی "برنده خواهی" تغییر مسیر داد و نتیجهاش بردهای پیاپی در مقدماتی جام جهانی بود اما با حضور قلعهنویی محافظهکاری با دوز به مراتب ضعیفتر از کیروش بازگشت.
پایان قابل پیشبینی
میتوان سرنوشت تیم ملی ایران در جام جهانی پیش رو را اسپویل کرد: ناکامی.
تیم نشانههای امیدوارکنندهای بروز نمیدهد، نمایشهای عاری از هیجان و انرژی پیروزی بخش است. بازیکنان تکراری که در گذر سالها زندگی با ایده "فقط بازنده نبودن" مهرههای برندهای نه در زمین فوتبال که در میکسدزون نیستند.
فوتبال ایران به جریان خون تازهای در رگهایش نیاز دارد. جریانی که با ایده ساختاری "پیروزی خواهی" پیریزی شده و شکل بگیرد.