پرواز در آسمان ایران رویا شد
در حالی که سفر و گردشگری یکی از شاخصهای اصلی رفاه اجتماعی و کیفیت زندگی در جوامع مدرن محسوب میشود، آمارهای جدید منتشر شده از سوی روزنامه «فرهیختگان» پرده از واقعیتی تلخ در اقتصاد ایران برمیدارد.

سفر در حال تبدیل شدن به یک کالای لوکس و دور از دسترس برای بخش بزرگی از جامعه است. بر اساس این گزارش، در بهار ۱۴۰۳، تنها ۳ درصد از ایرانیان برای سفرهای خود از هواپیما استفاده کردهاند؛ آماری که به تنهایی عمق شکاف طبقاتی در دسترسی به امکانات رفاهی را به تصویر میکشد.
اما فاجعه آماری به همین جا ختم نمیشود. مقایسه وضعیت فعلی با بیش از یک دهه قبل، ابعاد نگرانکنندهتری از این پسرفت را آشکار میکند. در بهار سال ۱۳۹۰، حدود ۵۸ درصد از کل خانوارهای ایرانی حداقل یک سفر را تجربه کرده بودند. این آمار در بهار ۱۴۰۳، با وجود افزایش جمعیت و تعداد خانوارها، به ۵۲ درصد کاهش یافته است. به عبارت دیگر، با گذشت ۱۳ سال، درصد کمتری از خانوادههای ایرانی توانایی مالی و فراغت لازم برای رفتن به سفر را دارند.
وقتی سفر از سبد خانوار خط میخورد
این آمارها یک پیام روشن اقتصادی دارند: با تداوم تورم بالا و کاهش قدرت خرید مردم در یک دهه گذشته، سفر یکی از اولین اقلامی بوده که از سبد هزینههای خانوار حذف شده است. اگرچه در بهار ۱۴۰۳، بیش از ۷۱ میلیون سفر (۷۰.۶ میلیون داخلی) به ثبت رسیده و ۱۴.۱ میلیون خانوار به سفر رفتهاند، اما کاهش “درصد خانوارهای مسافر” نشان میدهد که این سفرها عمدتاً توسط دهکهای بالاتر درآمدی و به صورت متمرکز انجام شده است.
آمار ناچیز ۳ درصدی مسافران هوایی نمادی از این واقعیت است. در شرایطی که قیمت بلیط هواپیما برای یک سفر داخلی رفت و برگشت میتواند بخش قابل توجهی از حقوق ماهانه یک کارگر یا کارمند را ببلعد، طبیعی است که پرواز به رویایی دستنیافتنی برای اکثریت جامعه تبدیل شود. این موضوع نه تنها به صنعت هوانوردی و گردشگری کشور ضربه میزند، بلکه نشاندهنده آن است که حتی سایر روشهای سفر (با خودروی شخصی یا اتوبوس) نیز با افزایش هزینههایی مانند بنزین، استهلاک خودرو و اقامت، برای بسیاری از خانوادهها غیراقتصادی شده است.
رشد جمعیت، دسترسی محدودتر
گزارش «فرهیختگان» به درستی اشاره میکند که با رشد جمعیت، دسترسی اقشار مختلف به سفر “محدودتر” شده است. این یک زنگ خطر جدی برای سیاستگذاران است. زمانی که بخش بزرگی از جامعه از حقوق اولیه رفاهی مانند سفر محروم میشود، پیامدهای اجتماعی آن مانند کاهش نشاط اجتماعی، افزایش استرس و فرسودگی روانی، اجتنابناپذیر خواهد بود.
در نهایت، این آمارها بیش از آنکه گزارشی از وضعیت گردشگری باشند، آینهای تمامنما از وضعیت اقتصاد کلان کشور هستند. اقتصادی که در آن، شکاف بین دارا و ندار روز به روز عمیقتر میشود و رؤیاهای سادهای مانند یک سفر خانوادگی یا پرواز در آسمان وطن، برای میلیونها ایرانی به حسرتی بزرگ تبدیل شده است. این گزارش تلنگری جدی است که نشان میدهد تا زمانی که قدرت خرید مردم ترمیم نشود، صحبت از توسعه گردشگری و افزایش نشاط اجتماعی، تنها در حد حرف باقی خواهد ماند.