پایان تلخ یک خیانت/ او دوستش را برای رسیدن به همسرش کشته بود!
طناب دار در سپیدهدم روز گذشته در زندان مرکزی مشهد، به داستان هولناک یک خیانت پایان داد؛ داستانی که پنج سال پیش از یک تخت سنتی در رستورانی در طرقبه آغاز شد و با مرگ بیرحمانه یک مرد و اعدام دوست خائنش به تلخترین شکل ممکن خاتمه یافت. “مجید”، قاتل ۲۹ ساله سیاهپوش، برای رسیدن به همسر دوستش، دست به جنایتی زد که جزئیات آن لرزه بر اندام میاندازد.
همه چیز از یک آشنایی ساده شروع شد. “رضا”، مرد ۴۰ سالهای که همراه همسرش برای تفریح به طرقبه رفته بود، در رستوران با “مجید”، جوانی که تنها قلیان میکشید، همکلام شد. رضا وقتی فهمید مجید از شهرستان آمده و جایی برای ماندن ندارد، از روی مرام و معرفت، او را برای شام به خانهاش دعوت کرد. این دعوت، آغازی بود بر پایان زندگی خودش.
وسوسههای شیطانی زیر سقف یک خانه
رفت و آمدهای مجید به خانه رضا، خیلی زود رنگ و بوی دیگری گرفت. او که مدعی بود با همسر خودش رابطه خوبی ندارد، در یک عشق هوسآلود به همسر رضا دل باخت و او را ترغیب کرد تا از شوهرش طلاق گرفته و با او ازدواج کند. زن جوان میان عشق به فرزندش و وسوسههای معشوقه جدیدش در تردید بود، اما این تردید، مجید را به سمت یک نقشه هولناک سوق داد: حذف فیزیکی رضا.
۲۰ خرداد ۱۴۰۰: روز اجرای نقشه شیطانی
نقشه قتل با همراهی زن جوان کلید خورد. صبح روز بیستم خرداد، رضا که دوران نقاهت بیماری کرونا را میگذراند، با پیشنهاد همسرش دو قرص خوابآور خورد. زن سپس یک هندزفری در گوش شوهر نیمههوشیارش گذاشت تا همزمان که او را به بهانه پیادهروی به خیابان شهید رستمی میبرد، دستورات لحظه به لحظه را از مجید که در کمین بود، دریافت کند.
وقتی زن در خیابان از نگرانی گفت: “اگر حالت خوب نیست، به خانه بازگردیم”، صدای فریاد خشمگین مجید از پشت خط آمد: «خفه شو!»
لحظاتی بعد، رضا که دیگر توانی نداشت، کنار جدول خیابان دراز کشید. این همان نشانهای بود که مجید منتظرش بود. او سوار بر موتورسیکلت امانتی، با لباسها و شالی کاملاً سیاه، خود را به قربانی رساند و بیرحمانه کارد را بر سینه و شکم مردی فرو کرد که روزی به او پناه داده بود. سپس، با خونسردی تمام از محل گریخت.
فریادهای دروغین و هوش پلیس
نقشه وارد مرحله دوم شد. زن جوان با فریادهای “کمک! شوهرم را کشتند!” صحنه را به یک زورگیری مرگبار تبدیل کرد. اما این سناریوی ناشیانه، از همان ابتدا قاضی وقت ویژه قتل، دکتر حسن زرقانی، و رئیس دایره قتل عمد، سرهنگ ولی نجفی را به شک انداخت. چرا یک دزد باید صورتش را بپوشاند و برای یک متلک، مرتکب قتل شود؟ نوک پیکان اتهام از همان لحظه به سوی زن جوان نشانه رفت.
کارآگاهان با هوشمندی، تظاهر کردند که داستان را باور کردهاند. این تله کارساز بود. مجید که به تهران گریخته بود، با شنیدن این خبر، با خیالی آسوده به مشهد بازگشت تا نقش یک دوست داغدیده را بازی کند.
دستگیری با دسته گل ختم!
اوج تراژدی و نقطه پایان این جنایت، در یک گلفروشی رقم خورد. “مجید” در حالی که برای شرکت در مجلس ختم “رضا” در حال خریدن یک دسته گل تسلیت بود، ناگهان خود را در محاصره کارآگاهان دید و دستگیر شد. همزمان، همسر خائن رضا نیز در مرکز پلیس آگاهی بازداشت شده بود.
هر دو متهم خیلی زود در مقابل مستندات پلیس فرو ریختند و به تمام جزئیات این جنایت خیانتآلود اعتراف کردند. پس از بازسازی صحنه قتل، دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، “مجید” را به قصاص نفس و زن ۳۳ ساله را به زندان طولانی مدت محکوم کرد. سرانجام، حکم قصاص قاتل سیاهپوش در سپیدهدم اجرا شد تا پرونده این عشق و خیانت خونین برای همیشه بسته شود.