سرآمد انتخاب هوشمندانه

جنگ سرد آمریکا و چین: از توافق تاکتیکی تا تخاصم استراتژیک، فاجعه در راه است؟

رابطه چین و آمریکا به سمت جنگ سرد جدید با محوریت قدرت جهانی، اقتصاد، تسلیحات و عناصر کمیاب در حال حرکت است.

جنگ سرد آمریکا و چین: از توافق تاکتیکی تا تخاصم استراتژیک، فاجعه در راه است؟

راهبرد چین در برابر آمریکا؛ از سکوت تا تسلط

راهبردی که بنیان‌گذار چین نوین، دنگ شیائوپینگ، برای دستیابی به رنسانس ملی در پیش گرفت، بر پایه «خونسردی در نظاره، آرامش در مواجهه با مشکلات، پنهان کردن درخشش خود مانند شمشیری در غلاف، کار در سکوت و انتظار برای فرصت» استوار بود. این رویکرد، اکنون در رویارویی چین با ایالات متحده آمریکا، همچنان سرلوحه سیاست‌های پکن قرار دارد.

توافقات فنی با دیوار بلند سیاست

دیدار اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، با شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، و توافقات حاصل شده، علی‌رغم اهمیت، با موانع سیاسی و پیچیدگی‌های خاص خود روبرو خواهد شد. انتظار حل کامل اختلافات میان دو قدرت جهانی دور از ذهن است و تنها دستاورد کوتاه‌مدت، ممانعت از وخامت بیشتر روابط اقتصادی و معلق ماندن اختلافات استراتژیک است.

چین؛ فراتر از یک رقیب

امروزه، صحبت از رقابت صرف میان چین و آمریکا دیگر کافی نیست. ایالات متحده، چین را نه تنها یک رقیب، بلکه منبع اصلی تهدید خود طبقه‌بندی می‌کند. این تقابل، بیشتر به رقابت برای رسیدن به قله شباهت دارد. برای پکن، به تعویق انداختن رویارویی احتمالی، یک دستاورد محسوب می‌شود، زیرا زمان به نفع این کشور است و تمامی شاخص‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی این امر را تأیید می‌کنند.

جنگ سرد جدید؛ عمیق‌تر از گذشته

تحلیلگران، «جنگ سرد» میان چین و آمریکا را خطرناک‌تر و عمیق‌تر از تقابل دوران پیشین میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی می‌دانند. حجم اقتصاد چین به طور چشمگیری به اقتصاد آمریکا نزدیک شده و در برخی برآوردها، با در نظر گرفتن نرخ ارز و قدرت خرید یوان، از آن پیشی گرفته است. برخلاف جنگ سرد گذشته که بسیاری از کشورها درگیر نبودند، در حال حاضر، حجم بالای تداخلات اقتصادی بین‌المللی، تمامی کشورها را تحت تأثیر این تنش قرار خواهد داد.

تفاوت مدل حکمرانی؛ قدرت در مقابل وابستگی

این «جنگ سرد» جدید، به یک نزاع چندجانبه تبدیل شده است که در آن هر دو طرف به دنبال تضعیف یکدیگرند. چین خواهان جایگاه پیشرو در جهان است، اما نه با تکرار مدل هژمونی آمریکا. فلسفه آمریکا بر «اصل قدرت» استوار است، در حالی که چین «نظریه وابستگی» را با اتکا به همکاری و همگرایی کشورها ترویج می‌کند تا به معادله «برد-برد» دست یابد.

خودکرده را تدبیر نیست؛ ریشه‌های قدرت چین

«چینی‌سازی» تجارت بین‌الملل، آمریکا را در دنیایی که خود در شکل‌گیری آن نقش داشته، قرار داده است. نیکسون و کسینجر با آوردن کارخانه‌های آمریکایی به چین، در جهت جدا کردن این کشور از شوروی گام برداشتند. بیل کلینتون نیز با حمایت از پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی، مسیر انتقال کارخانه‌های غربی به چین را هموار کرد؛ روندی که در دوران روسای جمهور بعدی نیز ادامه یافت.

تسلط چین بر ۳۰ درصد صنایع جهان

اقتصاد چین در سه دهه اخیر بیش از ۵۷ برابر رشد کرده و از ۳۴۷ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۹ به بیش از ۲۰ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۴ رسیده است. پکن، ۳۰ درصد از ارزش افزوده صنایع جهان را به خود اختصاص داده و صادرات این کشور با نرخی سه برابر رشد تجارت بین‌المللی افزایش می‌یابد.

مسابقه تسلیحاتی؛ اولویت دریایی چین

چین سریع‌ترین روند تسلیحاتی تاریخ را تجربه می‌کند و به توسعه توانمندی‌های دریایی خود اهمیت ویژه‌ای می‌دهد. این کشور در حال حاضر ۳۰۰ کشتی در اختیار دارد. ایالات متحده، چین را به جاسوسی اقتصادی، جذب سیاستمداران و راه‌اندازی جنگ‌های سایبری متهم می‌کند. همچنین، ادعا می‌شود چین به دنبال تسلط بر کارخانه‌های آمریکایی و اروپایی در چین است که ارزش آنها تریلیون‌ها دلار تخمین زده می‌شود و این امر، امکان هرگونه جنگ نظامی را دشوار می‌سازد.

۸۰ درصد عناصر کمیاب در انحصار چین

بیش از ۸۰ درصد از ۱۷ عنصر کمیاب که برای صنایع پیشرفته حیاتی هستند، در اختیار چین قرار دارد. این کشور صادرات ۷ مورد از این عناصر را به آمریکا ممنوع کرده است.

محور جدید؛ همگرایی چین، روسیه و هند

شواهدی از تولد یک محور جدید میان مسکو، پکن و دهلی نو حکایت دارد. تقویت همکاری‌های تجاری چین با هند، ازسرگیری پروازها و افزایش بی‌سابقه محموله‌های نفتی روسیه به هند، زنگ خطر را برای آمریکا به صدا درآورده است. برخی مقامات آمریکایی، این ائتلاف سه‌جانبه را خطرناک‌ترین تهدید قرن بیست و یکم برای ایالات متحده می‌دانند.

ارسال نظر