اقدام ترامپ برای شانگهای و بریکس
شاید تصور شود حضور رئیسجمهوری امریکا در رأس معادلات سیاسی و اجرایی این کشور به دردسرهایی برای پیشبرد اهداف اقتصادی مشترک کشورهای عضو شانگهای و بریکس منجر شده است، اما چنین پیش فرضی با نیم نگاهی به مؤلفههای مختلف ابطال میشود.

برگزاری اجلاس اخیر سازمان همکاری شانگهای در تیانجین چین مولد دغدغههای گوناگونی در جبهه غرب و دولت کنونی امریکا بوده است. امریکا کماکان نگاه سلبی و بازدارندهای نسبت به هم افزایی بازیگران غیرغربی در عرصه تجارت جهانی و اقتصاد داشته و اتحادیه اروپا نیز به سبب پیوستگی زیرساختهای اقتصادی خود به آن سوی آتلانتیک، رویکرد محتاطانه و سختی در قبال موجودیت و کارکرد سازمان همکاریهای شانگهای و همچنین حوزه بریکس اتخاذ نموده است.
شاید در ابتدا تصور شود حضور دونالد ترامپ، رئیسجمهوری امریکا در راس معادلات سیاسی و اجرایی این کشور به دردسرهایی برای پیشبرد اهداف اقتصادی مشترک کشورهای عضو شانگهای و بریکس منجر شده است، اما چنین پیش فرضی با نیم نگاهی به دو مؤلفه اساسی و تعیینکننده ابطال میشود:
نخست، اینکه سیاستهای تعرفهای ترامپ در تقابل با همه کشورهای دنیا سبب شده تا عنصر "اطلاق"در تصمیم سازیهای تجاری کشورها پررنگ تر شود. "اطلاق" به معنای "نسبیت زدایی" از مقوله تجارت و تشکیل بلوکهای اقتصادی در نظام بینالملل است. فشارهای ترامپ بر روی کشورهای گوناگون سبب شده تا آنها میان "بازی در زمین امریکا" و"ادغام در بلوکهای اقتصادی نوین "ملزم به انتخاب یک گزینه شوند. راهکار میانه و سومی در این خصوص وجود ندارد.
تاکنون ترامپ تصور میکرد بیشتر کشورهای دنیا میان امریکا و سازمانهای نوظهور اقتصادی سریعا و بدون هیچ درنگی گزینه نخست را انتخاب میکنند، اما این محاسبه انتزاعی وی در عمل به چالش کشیده شده است. به عنوان مثال، کشور هند در پاسخ به مطالبه جبری واشنگتن مبنی بر لزوم قطع واردات نفتی خود از روسیه یا تحمل تعرفههای ۵۰ درصدی بر کالاهای صادراتی خود به امریکا، گزینه دوم را انتخاب کرد. بسیاری از کشورها نیز دریافتهاند در برهه کنونی فضای محدودی جهت "بازی دوگانه در عرصه تجارت جهانی"وجود دارد و آنها باید با در نظر گرفتن تمامی جوانب موجود دست به "انتخاب بهتر"بزنند. همین مسئله سبب شده تا بسیاری از بازیگران به سوی ساختارهای نوین تجاری در جهان متمایل شوند.
دوم، اینکه سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس تا قبل از حضور ترامپ در راس هرم قدرت، صرفا بر سر موجودیت خود هزینه میدادند؛ به این معنا که دارای محدودیت زمانی برای تعریف یا بازتعریف عملیاتی کارکردهای جمعی خود در مسیر هم افزایی تجاری نبودند. اما حضور ترامپ به مجامعی مانند شانگهای و بریکس ماهیتی عملگرایانه بخشیده است.
وجود عینی خطری به نام امریکا سبب شده تا انگارهها و پیش نیازهای شکل گیری الگوهای جمعی تجاری در بطن بریکس و شانگهای به سرعت بیشتری احصا و عملیاتی شود. همچنین اعضای شانگهای خود را ملزوم به صیانت از قواعد سازمان تجارت جهانی میدانند؛ همان قواعدی که در سایه حمایت گرایی و یکجانبه گرایی دولت کنونی امریکا به چالش کشیده شده است.
همین عملگرایی تبدیل به پاشنه آشیل اقتصادی دولت امریکا خواهد شد؛ موضوعی که حتی برخی راهبردنویسان اقتصادی حزب جمهوری خواه و نزدیکان ترامپ نمیتوانند وحشت و سردرگمی خود را نسبت به آن کتمان کنند. این روند در آیندهای نزدیک پررنگ تر خواهد شد.