از ۹۵ کیلو تا ۳۱ کیلو!/ کالبدشکافی یک دهه تاراج قدرت خرید از سفره ایرانی
برنج دیگر یک کالای اساسی نیست؛ یک شاخص اقتصادی بیرحم است که داستان یک دهه تورم لگامگسیخته، سیاستهای فاجعهبار و پودر شدن قدرت خرید طبقه کارگر را در هر دانهاش فریاد میزند.
مقایسه حداقل دستمزد سال ۱۳۹۴ با ۱۴۰۴ و توان خرید برنج، یک حقیقت تکاندهنده را آشکار میکند: در حالی که دستمزد اسمی کارگران حدود ۱۲ برابر شده، قیمت برنج ایرانی بیش از ۴۰ برابر جهش کرده است. این یعنی سفره شما به طور واقعی یکسوم کوچکتر شده است.
رونمایی از یک فاجعه آماری: چگونه فقیرتر شدیم؟
بیایید به اعداد پناه ببریم، چرا که بیرحمانهتر از هر تحلیلی، واقعیت را سیلی میزنند:
- سال ۱۳۹۴: حداقل حقوق: حدود ۷۱۲ هزار تومان. قیمت برنج ایرانی ممتاز: ۷,۵۰۰ تومان. قدرت خرید: ۹۵ کیلوگرم برنج.
- سال ۱۴۰۴: حداقل حقوق: حدود ۱۰ میلیون و ۳۹۰ هزار تومان. قیمت برنج ایرانی درجه یک: ۳۳۰ هزار تومان. قدرت خرید: ۳۱ کیلوگرم برنج.
این آمار ساده، یک دهه سیاستگذاری اقتصادی را به چالش میکشد. این یعنی تمام افزایشهای سالانه دستمزد، نه تنها توسط تورم بلعیده شده، بلکه قدرت خرید واقعی کارگر به شدت پسرفت کرده است. برنجی که روزی قوت غالب بود، امروز به کالایی لوکس برای مهمانیها و مناسبتهای خاص تبدیل شده است.
ریشههای یک بحران: از سیاستهای غلط تا سقوط ارزش پول ملی
اما چگونه به اینجا رسیدیم؟ این جهش ۴۰ برابری تصادفی نبود، بلکه نتیجه یک «طوفان کامل» از تصمیمات اشتباه و بحرانهای ساختاری بود:
-
سیاستی که کارتل ساخت: رضا کنگری، رئیس اتحادیه بنکداران، پرده از یک سیاست عجیب برمیدارد. وزارت جهاد کشاورزی برای حمایت از تولید داخل، واردکنندگان را موظف کرد به ازای واردات، برنج ایرانی بخرند. این طرح که در ظاهر حمایتی بود، در عمل باعث شد عدهای خاص با خرید انبوه، بازار را از دست کشاورز خارج کرده و با ایجاد انحصار و کمبود مصنوعی، قیمتها را به آسمان بفرستند.
-
سقوط آزاد ریال: وقتی در سال ۹۴ دلار ۳,۳۰۰ تومان بود، برنج خارجی یک جایگزین ارزان و در دسترس بود. امروز با دلار بیش از ۱۰۰ هزار تومانی، حتی برنج پاکستانی و هندی هم برای بسیاری گران است. این سقوط ارزش پول ملی، هم هزینه واردات را سرسامآور کرد و هم بهانهای برای افزایش قیمت تولیدات داخلی شد.
-
هزینههای تولید افسارگسیخته: کشاورز نیز در این بازی بازنده است. افزایش چند برابری قیمت بذر، کود، سوخت و دستمزد کارگر، قیمت تمامشده تولید را به شدت بالا برده است. در این میان، دلالان و انحصارگران بیشترین سود را به جیب میزنند.
از کیسه به کیلو، از اصالت به تقلب
این بحران، فرهنگ مصرف را نیز تغییر داده است. فروشندگان بازار تهران به تلخی میگویند: «مشتری کیسهای نداریم، همه کیلویی میخرند.» این تغییر الگو، خود نشانهای از کوچک شدن قدرت خرید است. بدتر از آن، بازار مملو از تقلب شده است؛ از مخلوط کردن برنجهای بیکیفیت خارجی با برنج ایرانی تا فروش برنجهای کهنه به اسم محصول امسال.
در نهایت، مسیر ده ساله برنج از کیلویی ۷ هزار تومان تا ۳۳۰ هزار تومان، داستان تلخ جا ماندن مردم از قطار اقتصاد است؛ داستانی که در آن، سفرهها کوچکتر، کیفیتها فدا، و امید به آینده کمرنگتر شده است.