بانکداری ایران در آستانه دگرگونی؛ هوش اقتصادی یا طوفان تفکر ناب؟
ایران با رویکرد دادهمحور و تفکر ناب، تحول بانکی دادهمحور را برای ارزشآفرینی، کارایی سرمایه و شفافیت اقتصادی دنبال میکند.
نظام بانکداری ایران در آستانه تحولی بنیادین؛ تلفیق هوش اقتصادی و تفکر ناب؛ راهی به سوی چابکی و ارزشآفرینی
ظهور مفاهیم نوین در بانکداری
نظام بانکداری هر کشور، بازتابدهندهی میزان بلوغ اقتصادی، فناورانه و فکری آن جامعه است. ورود مفاهیمی چون «هوش اقتصادی» و «تفکر ناب» در این نظام، نهتنها نشانهی مدرنیزاسیون مالی بلکه ضرورتی حیاتی برای بقا و رقابت در دنیای دادهمحور محسوب میشود. تلفیق این دو مفهوم میتواند بانکداری ایران را از وضعیت ایستا و پرهزینه، به نظامی چابک، یادگیرنده و ارزشآفرین تبدیل کند؛ نظامی که بهجای تمرکز بر حجم عملیات، بر عمق بینش اقتصادی و خلق ارزش برای مشتری و جامعه تکیه دارد.
هوش اقتصادی و تفکر ناب؛ موتور محرک تحول
هوش اقتصادی به معنای بهرهگیری از دادههای کلان، تحلیل روندها و استخراج دانش قابلعمل از دل اطلاعات اقتصادی است. هنگامیکه این ابزار با فلسفهی تفکر ناب همراه شود، نتیجه آن حذف اتلاف، بهینهسازی تصمیمها و جهتدهی هوشمند به منابع است. در واقع، تفکر ناب راه و روش استفاده مؤثر از هوش اقتصادی را تعیین میکند؛ یعنی استفاده از اطلاعات برای کاهش پیچیدگیها و ایجاد جریان روان ارزش در تمامی فرآیندهای بانکی.
تجربیات موفق جهانی در پیادهسازی هوش اقتصادی
در کشورهای پیشرفته، هوش اقتصادی به یکی از ارکان سیاستگذاری مالی تبدیل شده است. برای مثال، در ژاپن بانکها با تکیه بر دادههای هوشمند و رویکرد ناب توانستهاند فرایند اعتبارسنجی را از چند هفته به چند ساعت کاهش دهند. در سوئد، دادههای اقتصادی بهگونهای در سیاستگذاری کلان ادغام شدهاند که تصمیمگیریهای بانکی مستقیماً بر رشد پایدار صنایع ملی اثر میگذارد. کشورهای اسلامی مانند مالزی و اندونزی نیز با بهرهگیری از سیستمهای تحلیل داده و نهادینهسازی اصول ناب، بانکداری اسلامی را از شکل سنتی به الگویی هوشمند و شفاف ارتقا دادهاند؛ بهگونهای که رضایت اجتماعی و اعتماد عمومی به نظام مالی در این کشورها رشد قابلتوجهی یافته است.
ظرفیتهای ایران در مسیر تحول بانکی
در ایران، ظرفیتهای گستردهای برای پیادهسازی چنین رویکردی وجود دارد. بانکها با حجم عظیمی از دادههای تراکنشی، اطلاعات مشتریان، سوابق مالی و رفتار اعتباری مواجهاند که تاکنون تنها بخش کوچکی از آنها به دانایی عملیاتی تبدیل شده است. با ورود تفکر ناب، این دادهها میتوانند منبع شناسایی گلوگاهها، فرایندهای زائد و تصمیمهای ناکارا باشند. هنگامیکه هوش اقتصادی بهصورت نظاممند در لایههای تصمیمگیری بانکها نفوذ کند، بسیاری از فعالیتهای پرهزینه و غیرمولد حذف و جای خود را به فرایندهای ارزشمحور خواهند داد.
ضرورت بازنگری در سیاستهای بالادستی
تحول واقعی، نیازمند بازنگری در سیاستهای بالادستی و برنامههای ملی مرتبط با بانکداری است. تفکر ناب ایجاب میکند که ساختارهای مقرراتی ساده، چابک و بازتعریفشده باشند؛ بهگونهای که داده به دارایی ملی تبدیل شود و تصمیمگیریها مبتنی بر تحلیلهای بلادرنگ صورت گیرند. در تجربهی کشورهایی مانند آلمان و کانادا، اجرای سیاستهای ملی دادهمحور موجب شده شاخص نوآوری مالی، بهرهوری بانکی و شفافیت اقتصادی طی کمتر از یک دهه جهشی چشمگیر داشته باشد. ایران نیز با تدوین راهبرد ملی «هوش اقتصادی ناب» میتواند از جایگاه فعلی خود در شاخص نوآوری مالی که حدود میانهی منطقه است، به سطوح بالاتر منطقه و حتی رتبههای زیر 40 جهانی دست یابد.
پیامدهای استقرار هوش اقتصادی ناب
نتیجهی استقرار چنین سیستمی، رشد تصاعدی در چند شاخص کلیدی خواهد بود: کارایی سرمایه، سرعت پاسخگویی به مشتری، بهرهوری نیروی انسانی، و اعتماد عمومی به شبکه بانکی. بهعنوان نمونه، کاهش زمان بررسی تسهیلات از چندین روز به چند ساعت، یا کاهش خطای تصمیمهای اعتباری به کمتر از یک درصد، از پیامدهای طبیعی استقرار هوش اقتصادی ناب است. در سطح سازمانی، حذف دوبارهکاریها، کاهش هزینههای عملیاتی و افزایش هماهنگی بین واحدها به رشد پایدار در عملکرد مالی بانکها منجر خواهد شد.
ارتقای فرهنگ سازمانی و رضایت کارکنان
هوش اقتصادی با رویکرد ناب، همچنین موجب ارتقای سطح یادگیری و رضایت کارکنان میشود. در چنین ساختاری، کارکنان دیگر مجریان صرف نیستند، بلکه تحلیلگرانیاند که در فرآیند بهبود مستمر نقش دارند. فرهنگ سازمانی از انفعال به مشارکت تغییر میکند و تصمیمگیریها بر پایهی داده و تجربه جمعی صورت میگیرد. این تغییر، حس تعلق، خلاقیت و انگیزه را در محیط کاری تقویت میکند و در نهایت به افزایش بهرهوری و رضایت سازمانی منجر میشود.
آثار ملموس در سطح جامعه
در سطح جامعه، آثار این تحول ملموستر خواهد بود. بانکداری هوشمند و ناب، فرایندهای مالی را برای مردم ساده و شفاف میکند، هزینهها را کاهش میدهد و امکان برنامهریزی مالی شخصی را افزایش میدهد. با بهبود دسترسی کسبوکارهای کوچک به منابع مالی، رونق تولید و اشتغال نیز شتاب میگیرد. در نتیجه، اعتماد و امید عمومی به نظام اقتصادی افزایش مییابد، زیرا شهروندان مشاهده میکنند که داده، عدالت و کارایی به شکل واقعی در خدمت زندگی آنان قرار گرفته است.
افق روشن آینده
افق آینده، روشن و قابل تحقق است. اگر نظام بانکی ایران بتواند از فرصت همافزایی میان هوش اقتصادی و تفکر ناب بهره گیرد، میتوان انتظار داشت که شاخص بهرهوری بانکی طی پنج سال آینده رشد حداقل دو برابری را تجربه کند و جایگاه ایران در شاخص جهانی توسعه مالی، از میانگین منطقهای به میانگین کشورهای OECD نزدیک شود. این حرکت نهتنها به افزایش سودآوری بانکها، بلکه به بازسازی اعتماد اجتماعی، تقویت نوآوری مالی و شکلگیری اکوسیستمی پویا در اقتصاد ملی منجر خواهد شد.
مسیر «اطلاعات خام» به «خرد تصمیمساز»
در نهایت، هوش اقتصادی با رویکرد تفکر ناب، مسیری است از «اطلاعات خام» به «خرد تصمیمساز». این مسیر اگر با اراده ملی، سیاستگذاری شفاف و نوسازی فکری همراه شود، میتواند ایران را به الگویی از بانکداری هوشمند در جهان اسلام بدل سازد. آیندهی نظام بانکی، آیندهای است که در آن دادهها نه در آرشیوها، بلکه در تصمیمهای روزمره، ارزش خلق میکنند و هر تصمیم هوشمند، گامی به سوی اقتصادی نابتر، انسانیتر و امیدوارتر خواهد بود.
سید محسن طباطبایی مزدآبادی؛ عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی