دردسر بزرگ امارات برای ایران
از دهه ۹۰، لنگر ارزی کشور در دبی و بر روی درهم انداخته شده است. کاهش وابستگی به درهم اما یکی از راههای عبور از تحریم در دورۀ ترامپیسم است.

از دهه ۹۰، لنگر ارزی کشور در دبی و بر روی درهم انداخته شده است. کاهش وابستگی به درهم اما یکی از راههای عبور از تحریم در دورۀ ترامپیسم است.
۱۲ روز جنگ ایران و اسرائیل، فقط یک نبرد نظامی نبود؛ آینهای بود از تقابل دو نظم جهانی؛ ایران با همه کاستی هایی که در تعریف چشمانداز خود در نظم نوین دارد در سویی قرار گرفت و در سوی دیگر رژیم صهیونی و غرب که رویای گسترش معاهده ابراهیم را دنبال میکنند.
ترجمان اقتصادی این معاهده، کریدور هند-خلیج فارس-اروپا موسوم به «آی مک» است؛ مسیری که از هند آغاز میشود، از جنوب خلیجفارس میگذرد و به اروپا میرسد؛ راهی که بهروشنی نوید آبادانی جنوب خلیجفارس را میدهد، اما با هزینه ویرانی شمال آن. با این حال، نگاهی به وضعیت کنونی تجارت خارجی ایران، حاکی از یک تناقض عمیق است: در حالی که ایران در جبهه سیاسی و امنیتی، رودرروی نظم غربی ایستاده، در جبهه اقتصادی و ارزی، بهطور روزافزون به امارات متحده عربی وابسته شده است؛ کشوری که نقش کلیدی در پروژه ژئوپلیتیکی غرب دارد. این وابستگی، اگر بازنگری نشود، میتواند به نقطه آسیبپذیری جدی در سیاست خارجی و راهبرد اقتصادی ایران بدل شود.
آرایشهای جدید در نظم نوین جهانی
کارشناسان مطالعات راهبردی چندین سال است که بر پدیدارشدن علایم تغییر نظم دنیا (به معنای قواعد راهبردی بین کشورها و مناطق جهان) تاکید میکنند. از جمله نشانههای این تغییرات، روند نزولی قدرت امریکا در دنیا با همه ویژگی هایش از جمله یکجانبه گرایی، انتقال قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی علمی از غرب به آسیا و ایجاد تفکر مقاومت در مقابل زورگویی محور غرب و شرق (به ابتکار جمهوری اسلامی ایران) است.
در این فرآیند، مولفههای قدرت نیز در حال تغییرند. به طوری که هم اینک حوزههای انرژی، کریدور (راهگذرها) و همچنین ابعاد مختلف فناوری هوش مصنوعی به ابزارهای مزیت بخش برای کشورها تبدیل شدهاند.
تقابل ۲کریدورای مک و کمربند جاده
کریدورها در معنای جدید خود، صرفاً راههای مواصلاتی نیستند بلکه مسیرهایی برای تکمیل زنجیرههای ارزش نیز به شمار میروند. انرژی، مواد غذایی، صنعتی حوزه هایی هستند که به کریدورها در جهان امروزی معنای خاص میبخشند.
با این اوصاف، و متناظر با این واقعیت اقتصاد روز دنیا که در آن رقابت اصلی بین دو قدرت چین و امریکاست، شاهد شکل گیری دو کریدور از سوی این دو کشور هستیم.
از یک سو چین با ابتکار کمربند راه و جاده، تلاش دارد صنایع خود را به سمت صنایع با ارزش افزوده بالاتر حرکت دهد. این کشور در این راستا سه مسیر تعریف کرده که از دریای مدیترانه تا این کشور ادامه خواهد داشت. در طی این مسیر، زیرساختها برای انتقال مواد اولیه کشورها به این کشور فراهم خواهد شد و در مقابل، چین همزمان با صادرات کالا به کشورهای عضو این مسیر، صنایع نسل پایین تر خود را نیز با آنها به اشتراک خواهد گذاشت. درخور ذکر است ایران در طول یکی از مسیرهای سه گانه این کریدور قرار گرفته است که دو مزیت بارز نسبت به دو مسیر دیگر دارد: اول تراکم جمعیتی بالاتر و ثانیاً وجود اقتصاد صاحب کامودیتیهای اصلی (کالاهای اساسی که برای تولید سایر کالاها به کار میروند مانند طلا و نفت، محصولات کشاورزی و فلزات اساسی).
از دیگر سو در سالهای اخیر، شاهد این هستیم که ایالات متحده برای محافظت از موقعیت خود در برابر چین، همکاریهای امنیتی اقتصادی خود را در مسیری که با عنوانای مک شناخته میشود، و با استفاده از پیمانی تحت عنوان پیمان ابراهیم دنبال کرده است. سرمایهگذاری این کریدور بر روی طلا، جواهرات، الماس، کالاهای با فناوری بالا و حملونقل ترکیبی است که از هند تا امارات به صورت دریایی آغاز میشود و پس از گذشت از امارات و عربستان به اسرائیل و دریای مدیترانه و سپس اروپا میرسد.
۵ مولفه راهبردی کنش امارات در کریدورای مک
در کریدورای مک، نقش آفرینی امارات بسیار جدی است و مولفههای راهبردی کنش امارات را میتوان به صورت زیر برشمرد:
۱-تمرکز بالا بر اقتصاد ساحل به عنوان بازیگری حداکثری در تجارت با ابعاد بالا
۲-سرمایهگذاری بر فناوریهای نرم افزاری در اتصال به هند و رژیم صهیونیستی (به عنوان قطبهای این حوزه) که در برنامه ۵۰ امارات متجلی شده است.
۳-تمرکز بر فناوریهای سطح بالای کشاورزی و ایجاد شهرکهای غذایی در نقاط هدف
۴-حضور در بازار حملونقل ترکیبی پرسرعت برای تحکیم جایگاه در کالاهای با ارزش افزوده بالا نظیر کالاهای فناورانه، طلا و جواهرات
۵-تلاش برای حفظ جایگاه امارات به عنوان هاب ارزی منطقه و فرامنطقه
وابستگی تجاری ایران در نقطه اشتباه
آمارهای رسمی گمرک در سالهای اخیر نشان میدهد که امارات در سالهای اخیر، نخستین مبدأ واردات کالا به مقصد ایران و یکی از چهار کشور مقصد کالاهای ایرانی بوده است. (جدول زیر به جایگاه امارات در بین کشورهای مقصد صادرات ایران و صادرکننده کالا به ایران پرداخته است). این موضوع، وابستگی بالای ایران به امارات در حوزه تجارت خارجی را نشان میدهد.
با این حال، نکته قابل تامل اینجاست که سهم این کشور و این وابستگی، صرفاً یک موضوع تجاری ساده نیست. در بیشتر موارد، امارات فقط مسیر واسطه است، نه مبدأ تولید. به عبارتی، حتی زمانی که واردات از چین یا هند انجام میشود، امارات در جایگاه «دلال لجستیکی» و «دلال ارزی» قرار دارد. درواقع، این کشور در حال ایفای همان نقشی است که آیمک به دنبال تثبیت آن است: تبدیل امارات به گره اصلی تجارت منطقهای، بهویژه در حوزه آسیای غربی.
دلار واردات، در دبی
از سوی دیگر ماجرا فقط به تجارت کالایی ختم نمیشود. با وجود تلاشهای چندینباره برای کاهش نقش دبی در تجارت ارزی ایران، هنوز هم حجم بالایی از حوالههای ارزی از طریق صرافیهای مستقر در این شیخنشین انجام میشود. به عبارتی، صرفاً در خصوص واردات، دلار نیز در دبی تأمین میشود، و حتی قراردادهای وارداتی در همان جا بسته میشود. این یعنی بخش مهمی از زنجیره تأمین ایران – از واردات تا انتقال ارز – در سرزمینی مستقر است که در تحولات ژئوپلیتیکی منطقه، در صفبندی مقابل ایران قرار گرفته است. تداوم این وضعیت، نهتنها از منظر امنیت اقتصادی و تجاری، بلکه از منظر «خطرات راهبردی» نیز مسئلهساز است.گزارش کیهان به نقل از مجید شاکری، کارشناس اقتصادی، ابعاد وابستگی ارز تجاری کشور به امارات را بهتر توضیح داده و میگوید: معضل سیستم ارزی ایران این است که منابع ما به صورت یوآن وارد میشود و با واحد درهم معامله میشود و با ترازنامه یک بانک یوآنی کار میکند. به طور میانگین، ۸۵ درصد مصارف ما با واحد درهم است.
به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس (به شماره ۱۹۱۰۸) امارات از آن جا که درحالحاضر، یک قلمرو تسویه ارز دلاری است، برای امریکا ارزش راهبردی دارد و ایالات متحده با این ابزار رفتار بازیگرانی نظیر ایران را کنترل میکند. هر چند امارات برای حفظ این جایگاه، ناچار به برقراری حدی از کنترل تنش با ایران است. اهمیت این موضوع آن چنان است که ردپای اختلال در مسیر ارزی ایران در امارات را میتوان در ایجاد شوکهای ارزی چند سال اخیر مشاهده کرد.
تناقض راهبردی ایران
تقابل امریکا و چین در جنگ کریدورها که موجب شده امارات و ایران عملاً در دو سوی این میدان قرار بگیرند و از سوی دیگر شاهد وابستگی بالای ارزی و کالایی ایران در تجارت خارجی به امارات هستیم، همه گویای یک تناقض است و آن این که ایران به عنوان یکی از گرههای کلیدی شمال خلیجفارس، عملاً در شرایطی قرار گرفته که جنوب خلیجفارس را – که حالا با غرب همراستا شده – بهعنوان نقطه اتکا انتخاب کرده است.
اما مسئله فقط به تداوم وابستگی به امارات از منظر تهدید امنیتی و اقتصاد سیاسی نیز ختم نمیشود. بلکه از منظر از دست رفتن فرصتها نیز اهمیت دارد. ایران با موقعیتی ممتاز در جغرافیای سیاسی اوراسیا، میتوانست خود به یک هاب ارزی، تجاری و لجستیکی تبدیل شود. اما نبود نقشه راه روشن، ناهماهنگی نهادی و سیاستگذاریهای کوتاهمدت باعث شده این ظرفیتها یا بیاستفاده بمانند یا در اختیار رقیب قرار بگیرند. به بیان دیگر، تجارت با امارات فقط یک انتخاب اقتصادی نیست، بلکه یک نشانه از غیبت راهبرد اقتصادی است. نشانهای از آنکه در غیاب یک سیاست تجاری هدفمند، کشور بهراحتی در دام کریدورهای طراحیشده توسط دیگران گرفتار میشود.
۴ مسیر برون رفت؛ از کاهش وابستگی تا بازتنظیم جایگاه ژئوپلیتیک
در شرایطی که نظم جهانی در حال بازترسیم مسیرهای ژئوپلیتیکی است و کشورهایی مانند امارات، عربستان، هند و حتی ترکیه با تعریف جایگاه خود در کریدورهای آینده بهدنبال بیشینهسازی منافع ژئوپلیتیکی هستند، ایران همچنان اسیر ساختارهای واسطهای، روابط سنتی و عدم تنوع در مسیرها و بازیگران تجاری باقی مانده است و البته طبق آن چه گفته شد، در ادبیات نظم نوین جهانی، صرفاً به ابتکار فوق العاده مهم «مقاومت» دست زده است. با این حال برای برونرفت از وضعیت یادشده، دستکم چهار راهکار کلان قابل پیشنهاد است:
۱. طراحی نقشه ارزی مبتنی بر همپیمانان استراتژیک: درحالحاضر، درهم امارات نقش واسطه در اغلب تراکنشهای تجاری ایران را بازی میکند. این در حالی است که ایران میتواند با ایجاد سبدی از ارزهای قابل اتکا (از یوآن چین و روپیه هند تا لیر ترکیه و روبل روسیه) و راهاندازی خطوط تسویه دوجانبه یا پیمانهای پولی منطقهای، نظام پرداخت خود را از قبضه امارات خارج کند. این موضوع نیازمند توافقات سطح بالا، حضور فعال بانک مرکزی در دیپلماسی پولی و ایجاد نهادهای مشترک تسویه است.
۲. تنوعبخشی هدفمند به مبادی وارداتی و مقاصد صادراتی: امارات عملاً به دروازه ورود کالا به ایران تبدیل شده؛ چه از طریق صادرات مستقیم و چه به شکل ترانزیت. این مسئله هم ایران را در برابر اختلالات یا فشارهای سیاسی آسیبپذیر کرده، هم هزینه مبادلات را لااقل در مقاطع خاص افزایش داده است. ایران باید با فعالسازی ظرفیتهای مرزی در کشورهای همسو مانند ترکیه، پاکستان و بندر چابهار به دنبال مسیرهای جایگزین باشد. همچنین افزایش تعاملات با کشورهای آسیای میانه، افریقا و حتی شرق اروپا میتواند مقاصد صادراتی جدیدی فراهم کند.
۳. بازتعریف نقش ایران در کریدورها با اولویت اتصال به کمربند-راه: در تقابل با پروژه IMEC که ایران را عملاً دور میزند، فرصتهای زیادی برای مشارکت در پروژه «کمربند و راه» چین وجود دارد. ایران باید با دیپلماسی حملونقلی فعال با کشورهای مسیر این پروژه، نهتنها خود را به عنوان مسیر جایگزین تثبیت کند، بلکه بهدنبال انتفاع ژئوپلیتیک از موقعیت ترانزیتیاش باشد. راهاندازی راهآهن چین-ایران که بخش مهمی از طرح کمربند و جاده به شمار میرود و در ماههای اخیر فعال شده است، میتواند نقطه امیدبخش مهمی در این زمینه به شمار آید.
۴. ایجاد «هاب هوشمند منطقهای» در سواحل جنوب: در شرایط فعلی، بنادر جنوبی ایران مانند بندرعباس، بوشهر یا حتی چابهار نتوانستهاند نقش محوری در زنجیره تأمین منطقهای ایفا کنند. در حالی که امارات با بنادر دبی و فجیره توانسته در این حوزه هاب منطقهای باشد. ایران باید با ترکیبی از مشوقهای سرمایهگذاری، فناوری دیجیتال در لجستیک و همکاری با شرکتهای منطقهای و فرامنطقهای، بنادر خود را به مراکز پردازش، بستهبندی، ارزشافزایی و توزیع کالا در سطح منطقه ارتقا دهد. تعیین تکلیف مشارکت هندیها در بندر چابهار که معلوم نیست عملاً چه سهم مهمی در توسعه این بندر دارند، یکی از تکالیف مهم و برزمین مانده است.
ایران؛ بازیگری در حاشیه یا معمار نظم آینده؟
در جهان امروز، وابستگی صرف به یک شریک تجاری آن هم در میانه صفبندیهای ژئوپلیتیکی متناقض، یک آسیب راهبردی است. امارات متحده عربی نه صرفاً یک شریک تجاری، بلکه بخشی از معماری نظم آینده در جبهه مقابل ایران است. ادامه این وضعیت، به معنای اتلاف منابع ملی، تهدید استقلال اقتصادی و حتی تضعیف موقعیت منطقهای ایران خواهد بود. آینده ایران در گرو انتخابی آگاهانه میان «بازیگری در حاشیه» یا «معماری در متن» است؛ انتخابی که از دل بازتنظیم فوری مسیرهای تجاری و ارزی و تعریف مجدد جایگاه ژئوپلیتیک کشور عبور میکند.